۲-۲-۳- نظریه روانکاوی[۹۱]
به عقیدهی فروید[۹۲]، ویژگی خاصی که برای سلامت روان شناختی، ضروری است خودآگاهی است یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. به عقیدهی فروید، انسان عادی کسی است که مراحل رشد و روان جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل، بیش از حد تثبیت نشده باشد. به نظر او کمتر انسانی، متعارف است. فروید از منظر روان شناسی، انسان نامتعارف را به دو گروه روان نژند و روان پریش، تقسیم میکند و هستهی مرکزی بیماری روانی را اضطراب میداند. به عقیدهی فروید، نوع مکانیسمهای دفاعی مورد استفادهی افراد سالم، روان نژند و روان پریش، متفاوت است. شخص سالم از مکانیسمهای دفاعی نوع دوستی، شوخ طبعی، پارسایی و ریاضت و والایش، استفاده میکند (شولتز[۹۳]، دوان؛ ترجمه یوسف کریمی و دیگران،۱۳۸۴).
همچنین فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است. غاییترین هدف شخصیت سالم، تحقق خویشتن است. از ویژگیهای دیگر سلامت روان شناختی، این است که فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش میپردازد و اشتباهاتش را برطرف میکند. چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها، آفرینش گری و ابتکار فیزیکی از ویژگی های دیگر این افراد است. فرد سالم از اشتباه های اساسی پرهیز میکند. اشتباه های اساسی شامل تعمیم مطلق، اهداف نادرست و محال، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود و ارزشها و باورهای غلط میباشد (شاملو،۱۳۸۲).
۲-۲-۴- نظریه اریک اریکسون
به عقیدهی اریکسون، سلامت روان شناختی اصولاً نتیجهی عملکرد قوی و قدرتمندی «من» عنوان و مفهومی است که نشان دهندهی توانایی یکپارچه سازی اعمال و تجارب شخص به صورت انطباقی و سازشی است. «من» تنظیم کنندهی درونی روان است که تجارب فرد را سازماندهی میکند و در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای «نهاد» و «من برتر» حمایت میکند. هنگام یکه رشد انسان و سازمانهای اجتماعی به نحو متناسب، هماهنگ شود، در هرکدام از مراحل رشد روانی – اجتماعی تواناییها و استعدادهای مشخصی ظهور مینماید. به عقیدهی اریکسون، سلامت روان شناختی هر فرد به همان اندازه است که توانسته است توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند (شولتز، دوان؛ ترجمه یوسف کریمی و دیگران،۱۳۸۴).
۲-۲-۵- نظریه انسان گرایی کارل راجرز
به عقیدهی راجرز، آفرینندگی، مهمترین میل ذاتی انسان سالم است. همچنین شیوه ای خاصی که موجب تکامل و سلامت خود میشوند به میزان محبتی بستگی دارد که کودک در شیرخوارگی دریافت کرده است. ارضای «توجه مثبت غیر مشروط» و دریافت غیر مشروط محبت و تایید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روان فرد با اهمیت است. این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند و با خودشان روراست هستند. چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند و لذا بسته نیستند، انعطاف پذیرند و حالات تدافعی ندارند و از بقیهی انسانها عاطفیتر هستند، زیرا عواطف مثبت و منفی وسیعتر را در مقایسه با انسانهای تدافعی تجربه میکنند. به عقیدهی راجرز اساسیترین خصوصیت شخصیت سالم، زندگی هستی دار است یعنی آماده است و در هر تجربه، ساختاری را مییابد و بر اساس مقتضیات، تجربهی لحظهی بعدی به سادگی دگرگون میشود. انسان سالم به ارگانیزم خویش اعتماد میکند. دیگر ویژگی های انسان سالم عبارتند از : آمادگی کسب تجربه، زندگی هستی دار، احساس آزادی (شولتز، دوان؛ شولتز، سیدنی، ترجمه یحیی سید محمدی، ۱۳۸۴).
۲-۲-۶- نظریه رفتارگرایی بی. اف. اسکینر
سلامت روانی و انسان سالم به عقیدهی اسکینر معادل با رفتار منطبق بر قوانین و ضوابط جامعه است و همچنین انسان وقتی با مشکلی روبرو شود تا هنگام یکه از طریق جامعه بهنجار تلقی شود از طریق شیوهی اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش، به طور متناوب استفاده میجوید. بعلاوه انسان سالم باید آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط معدودی از عوامل محیطی مشخص میگردد. انسان سالم کسی است که تایید اجتماعی بیشتری به خاطر رفتارهای اجتماعی متناسب از محیط و اطرافیانش دریافت میکند. شاید معیار تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم از دیدگاه اسکینر این باشد که انسان باید از علم نه برای پیش بینی بلکه برای تسلط بر محیط خویش استفاده کند. در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش بیشتر از اصول علمی استفاده کند و به نتایج سودمندتری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال، هدفمندی، غایت نگری و مانند آن را کنار بگذارد (شولتز، دوان؛ شولتز، سیدنی، ترجمه یحیی سید محمدی، ۱۳۸۴).
۲-۲-۷- رویکرد یادگیری اجتماعی :
نظریهپردازان صفات، بر تعیین کننده های شخصی رفتار تأکید میکنند. در برابر رویکرد صفات، در نظریهی یادگیری اجتماعی، که توسط آلبرت بندورا[۹۴] عنوان شده بر اهمیت تعیین کننده های محیطی با موقعیتی تأکید میشود. برای نظریهپردازان یادگیری اجتماعی، رفتار محصول تعامل مداوم متغیرهای شخصی و محیطی است. شرایط محیطی، از طریق یادگیری به رفتار شخص شکل میدهد. در عوض رفتار شخص نیز در شکل گیری محیط مؤثر واقع میشود. آدمیان و موقعیتها به صورتی دو سویه بر هم تأثیر میگذارند برای آنکه بتوان به پیش بینی رفتار دست زد باید از چند و چون تعامل ویژگیهای آدمی با ویژگیهای محیط اطلاع حاصل کرد. طبق نظریه یادگیری اجتماعی بندورا بخش اعظم تفاوتهای رفتاری افراد نتیجه تفاوتهایی است که آنان از لحاظ تجارب دوران رشد خود با همدیگر دارند. بعضی از الگوهای رفتار از راه تجربه مستقیم یاد گرفته میشود. فرد به خاطر رفتارهای خاص تشویق و تنبیه میشود. لیکن بسیاری از پاسخها بدون تقویت مستقیم، یعنی از راه مشاهده و یا یادگیری از راه مشاهده کسب میشوند. آدمی میتواند با مشاهده اعمال دیگران و نتایج حاصل از آن چیزهایی را بیاموزد. در واقع اگر قرار بود تمام پاسخهای ما از راه تقویت مستقیم آموخته شود یادگیریهای آدمی روندی بسیار کند و ناکارآمد میداشت. (به عقیدهی نظریهپردازان یادگیری اجتماعی، تقویت لازمهی یادگیری نیست اگر چه میتواند با متمرکز کردن توجه فرد در جهت مناسب، یادگیری را تسهیل کند. یکی از فرضیه های اساسی نظریه یادگیری اجتماعی این است که مردم طوری رفتار میکنند که بر احتمال دستیابی خود به پاداش بیفزایند. خزانهی رفتارهای آموخته شده فرد دامنهی گسترده ای دارد؛ رفتاری که در یک شرایط معین انتخاب میشود بستگی به نتیجه ای دارد که از آن انتظار میرود(واتسون[۹۵]، ۱۹۳۰).تقویت به سه صورت رفتار آموخته شده را کنترل می کند که در ذیل به آنها اشاره شده است
ـ مستقیم (پاداش ملموس، تأیید یا عدم تأیید اجتماعی و یا تخفیف یافتن شرایط آزار دهنده).
– مشاهده ای (مشاهده دریافت پاداش یا تنبیه یک شخص دیگر به خاطر رفتاری شبیه رفتار خود).
ـ خود تدبیری[۹۶] ارزیابی عملکرد خود از راه تحسین یا سرزنش خویش (اتکینسون و همکاران، ۲۰۰۲).
از دیگر دانشمندانی که سهم عمده ای در یادگیری دارند، واتسون و اسکپنر هستند. جان بی واتسون بر اساس پژوهش خود در زمینهی شرطی سازی کلاسیک ادعا کرد که کل رفتار، یا شخصیت انسان ناشی از یادگیری است. واتسون همانند بسیاری از رفتارگرایان آن زمان معتقد بود که نوزاد به صورت یک لوح سفید[۹۷] یا صفحه خالی[۹۸] است و در انتظار نوشته شدن چیزی بر روی آن از طریق تجربه های یادگیری است او حتی تا جایی که پیش رفته که ادعا کرد : «دوازده نوزاد سالم و تندرست را در اختیار من قرار داده و اجازه بده که مطابق جهان شخصی خودم آنها را بزرگ کنم و بدین ترتیب، تضمین میکنم که یکی از آنها را به طور تصادفی انتخاب کرده و بدون توجه به استعدادها، علایق، امیال، فعالیتها، و نژاد اجدادش از او یک دکتر حقوقدان، هنرمند، تاجر و بلی حتی، یک گدا و دزد بسازم.»(واتسون[۹۹]، ۱۹۳۰).
در پی ادعاهای واتسون، بی. اف. اسکینر[۱۰۰] رفتارگرا ادعا کرد که ما برای تعیین شخصیت کافی است که تنها به محرکها و پاسخها توجه کنیم اسکینر میگوید اگر شما کمرو هستید و از نزدیک شدن به دیگران واهمه دارید به این علت است که شما در نتیجه تعاملهای پیشین با اعضای خانواده، دوستان، معلمان و دیگران یاد گرفتهاید که به این طریق رفتار کنید. اسکینر (۱۹۹۰) شخصیت دقیقاً یک پدیده بیرونی و قابل
مشاهده است که ریشه های زیستی یا درونی آن کم یا هیچ است.
در مورد پیش بینی رفتار فرد در یک موقعیت معین، نظریهپردازان یادگیری اجتماعی بیشتر بر تفاوتهای فردی در زمینه های رشد شناختی و تجارب آموخته شدهی اجتماعی تأکید دارند تا بر صفات انگیزشی. بعضی از تفاوتهای فردی یا متغیرهای شخصی که با شرایط موقعیتی تعامل داشته و بر رفتار تأثیر میگذارند عبارتند از توانشها: شامل توانائیهای هوشی، مهارتهای اجتماعی و جسمانی و سایر تواناییهای اختصاصی است، راهبردهای شناختی :مردم از لحاظ توجه انتخابی به اطلاعات، رمزگردانی رویدادها، و گروه بندی آنها به مقوله های معنادار، تفاوتهایی با یکدیگر دارند. یک واقعه ممکن است به نظر یکی خطرناک و برای دیگری چالش انگیز باشد، انتظارات: انتظاراتی که شخص در مورد پیامدهای رفتارهای مختلف دارد وی را در انتخاب رفتارش راهنمایی میکند. حتی انتظاراتی هم که از تواناییهای خود داریم بر رفتارها تأثیرمی گذارد. ممکن است نتایج رفتار معینی را پیش بینی کنیم، لیکن به علت تردید دربارهی توانایی خود برای انجام آن کار اقدامی نکنیم. ارزش کار از نظر شخصی :افرادی هم که انتظارات همانندی دارند ممکن است به خاطر اینکه برای نتایج مختلف ارزش متفاوتی قائلند رفتارهای متفاوتی نشان دهند. ممکن است دو دانشجو هردو انتظار داشته باشند که رفتارهای معینی مقبول نظر استاد باشد. لیکن ممکن است این امر در نظر یکی بی اهمیت و در نظر دیگری با اهمیت جلوه کند، نظامها و نقشه های خود گردانی : مردم از لحاظ معیارها و قواعدی که برای نظام دادن، به رفتار خود به کار میگیرند (ازجمله پاداشهایی که به خاطر موفقیت و تنبیههایی که به خاطر شکست برای خود در نظر میگیرند)، و نیز توانایی طرح ریزی واقعبینانه به منظور رسیدن به هدف متفاوتند (میشل[۱۰۱]،۱۹۸۱).
همهی این متغیرهای شخصی با شرایط یک موقعیت معین در تعامل قرار میگیرند و از این راه تعیین میکنند که شخص در آن موقعیت چه خواهد کرد. مردم با اعمالشان شرایطی در محیط خود به وجود میآورند که بر رفتارشان تأثیرمی گذارد. برای مثال، آزمایش سادهی زیر را در نظر بگیرید :فرض کنید در جعبهی اسکینر در حالی که توری فلزی کف آن به برق متصل است موشی را قرار میدهیم. ترتیبی دادهایم که در هر دقیقه یک بار یک ضربه برقی به موش وارد شود. اما موش میتوان با فشردن اهرمی جریان برق را به مدت ۳۰ ثانیه قطع کند. حیوانهایی که این رفتار تسلط بر محیط را یاد بگیرند میتوانند یک محیط خالی از تنبیه برای خود به وجود آورند، اما حیوانهای کند آموز مجبورند وضعیت ناخوش آیندی را تحمل کنند. بنابراین میتوان گفت که محیط بالقوه برای همهی حیوانها یکسان است ولی محیط واقعی به رفتار خود آنها بستگی دارد (باندورا[۱۰۲]، ۱۹۷۷).
به همین ترتیب، شخصی که رفتار ناخوشایندی دارد ممکن است اغلب با محیط اجتماع خصمانه ای برخورد کند زیرا رفتارش در دیگران خصومت بر می انگیزد. اما فرد خوش برخوردی که در ایجاد جو راحت برای دیگران مهارت کافی دارد با محیط کاملاً متفاوتی برخورد میکند. موقعیتها را تا حدودی خود ما میسازیم. منتقدان معتقدند که نظریه های رفتاری و یادگیری اجتماعی خیلی محدود هستند و تنها بر رفتارهای قابل مشاهده تأکید دارند، و عوامل ژنتیکی، فیزیولوژیکی و شناختی را نادیده میگیرند
نظریهپردازان یادگیری از این نظر مورد انتقاد قرار گرفتهاند که افراد را در مجموع شبیه آن چه آموختهاند میپندارد و نه چیزی بیشتر. رفتارگرایان، به ویژه متهم شدهاند که فرد را بدون شخصیت و ارگانیسم را «خالی» در نظر میگیرند (فرز،۱۹۸۴ به نقل از هافمن و همکاران)
۲-۲-۸- نظریه پنج عامل شخصیت
نظریه های کاتل و آیزنک موضوع پژوهشهای بسیاری قرار گرفته است و برخی از نظریهپردازان عقیده دارند که کاتل بر روی تعداد زیادی ویژگی تمرکز کرده است و آیزنک بر روی تعداد کمی. در نتیجه، یک نظریه جدید ویژگی های شخصیت به نام نظریه پنج عامل شکل گرفت. این مدل پنج عامل شخصیت نشانگر پنج ویژگی اصلی است که در تعامل با یکدیگر، شخصیت انسان را شکل میدهند. با وجودی که پژوهشگران غالباً با یکدیگر بر روی نامگذاری دقیق این ابعاد اختلاف نظر دارند امّا نامهای زیر بیشتر متداول است (برون گرایی، خوشایندی) مقبولیت، وظیفه شناسی (وجدان)، تهییج پذیری، آزاداندیشی (ریویر[۱۰۳]، ۱۳۷۹ ).
۲-۲-۹- ارزیابی نظریه ویژگی های شخصیت
با وجودی که اغلب روانشناسان قبول دارند که میتوان مردم را بر حسب ویژگی های شخصیتی شان توصیف کرد امّا نظریهپردازان همچنان به بحث در مورد تعداد ویژگی های اصلی سازنده شخصیت انسان ادامه میدهند. در حالی که نظریه ویژگی های شخصیت دارای واقع بینیهایی است که برخی دیگر از نظریه های شخصیت (مانند نظریه روانکاوانه شخصیت فروید) فاقد آن هستند، امّا دارای نقاط ضعفی نیز هست. برخی از متداولترین انتقاداتی که به نظریه ویژگی های شخصیت میشود بر این واقعیت تمرکز دارد که ویژگیها غالباً پیش بینهای ضعیفی برای رفتار هستند. مثلاً در حالی که یک فرد ممکن است امتیاز بالایی در ارزیابی یک ویژگی خاص به دست آورد امّا او شاید همیشه و تحت هر شرایط، به همان شیوه رفتار نکند. مشکل دیگر این است که نظریه ویژگی های شخصیت مشخص نمیسازد که چگونه و چرا تفاوتهای شخصیتی افراد شکل میگیرد یا پدید میآید (فربد،۱۳۸۱).
۲-۳- پیشینه تحقیق
۲-۳-۱- تحقیقات داخلی
از طرف دیگر نتایج تحقیقات قبلی تفاوتهایی را بین ویژگی های شخصیتی ورزشکاران رشتهها و گروه های مختلف سنی یافتهاند ولی به نظر میرسد این اختلاف در سطوح نخبگی به حداقل میرسد. چرا که نتایج نشان دادند که بیشتر آزمودنیهای ورزشکاران نخبه، برونگرا و با ثبات هستند. این مسئله شاید به این علت باشد که صرف نظر از نوع ورزش، ورزشکاران با ویژگی های شخصیتی خاصی میتوانند تمرینات سخت و طاقتفرسای جسمانی را تحمل کنند، فعالیت ورزشی را ادامه دهند و به سطح نخبگی برسند. (حاتمی و همکاران، ۱۳۹۲). پارسایی (۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان «ارتباط برخی متغیرهای روان شناختی با عملکرد کمانداران ماهر» رابطه معنی داری را بین بعد شخصیتی درون گرایی – برونگرایی و پیش بینی عملکرد کمانداران مشاهده نمودند. شعبانی بهار و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان «مقایسه ویژگی های شخصیتی و میزان اضطراب و افسردگی باستانی کاران با رشته های ورزشی کشتی، تکواندو و کبدی» به این نتیجه رسیدند که ورزشکاران رشته های باستانی نسبت به دیگر ورزشکاران (کشتی، تکواندو و کبدی) افرادی متمایل به برونگرایی هستند و ثبات شخصیتی بهتری دارند.
اعتماد نیا و بشارت (۱۳۸۹) نتیجه گرفتند که ورزشکاران ورزشهای انفرادی در وظیفه شناسی و خود پیروی و ورزشکاران ورزشهای تیمی در همسازی و روابط اجتماعی بهتر بودند. در این پژوهش تفاوت معنی داری بین دو گروه در عوامل روان رنجور خویی، برونگرایی و انعطاف پذیری به دست نیامد. ورزشکاران ورزشهای انفرادی نسبت به ورزشکاران گروهی از نظر وجدان و استقلال به طور قابل توجهی بالاترند. همچنین تفاوت معنی داری بین دو گروه در روان رنجوری و برون گرایی مشاهده شد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که ویژگی های شخصیتی در ورزشکاران انفرادی و گروهی متفاوت هستند (بشارتی نیا، ۱۳۸۸). محمودی)۱۳۸۷) در تحقیقی به بررسی رابطه علی پنج عامل شخصیت، حجم تمرین و عملکرد ورزشی ورزشکاران رشته های کشتی و فوتبال پرداخت. تفاوت معنی داری بین دو گروه ورزشکار و غیر ورزشکار در عوامل شخصیتی روان رنجور خویی، برونگرایی، گشودگی و با وجدانی به دست آمد.
هادی پور (۱۳۸۵ ) نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی درون گرایی، برونگرایی و باثباتی، بی ثباتی ورزشکاران رشته های گروهی و انفرادی تفاوت معنی داری وجود دارد. در پژوهشی دیگر مشخص شد که تفاوت معنی داری بین اضطراب حالتی رقابتی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی مورد مطالعه وجود دارد و ورزشکاران رشته تنیس روی میز اضطراب بیشتری نسبت به ورزشکاران رشته بسکتبال نشان دادند. در بقیه رشته های ورزشی تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (نوربخش، ۱۳۸۱).حلاجی (۱۳۷۶ ) در مقایسه ویژگی های شخصیتی ورزشکاران نخبه مرد رشته های شنا، کشتی، فوتبال، بسکتبال در سطوح برونگرایی و روان رنجوری اختلاف معنی داری مشاهده نکرد.
در تحقیقی مشابه نتایج نشان داد که ورزشکاران رشته های گروهی نسبت به ورزشکاران رشته های انفرادی برون گرا و ورزشکاران رشته های انفرادی نسبت به ورزشکاران رشته های گروهی درون گرا میباشند. (عبدلی،۱۳۷۳). خبیری (۱۳۷۳) به بررسی ویژگی های شخصیتی ورزشکاران نخبه پرداخت و نتیجه گرفت که بین ویژگیهای شخصیتی ورزشکاران انتخاب شده برای تیم منتخب و دانشجویان و ورزشکاران حذف شده از اردوی مقدماتی در سطح ۰۵/۰ اختلاف معنی داری مشاهده نگردید. بین ویژگی های شخصیتی ورزشکاران رشته های بسکتبال، والیبال، فوتبال و کشتی آزاد در سطح ۰۵/۰ اختلاف معنی داری مشاهده نگردید. همچنین بین ویژگی های شخصیتی ورزشکاران رشته های بسکتبال، والیبال، فوتبال و کشتی آزاد در سطح ۰۵/۰ اختلاف معنی داری مشاهده نگردید
همچنین نتیجه گرفته شد که اعتماد به نفس ورزشکاران رشته های انفرادی در نمود پرخاشگری و اعتماد به نفس نیمرخ مشابهی دارند و به احتمال زیاد نوع ورزش در شکل گیری شخصیت ورزشکاران موثرمی باشد.
۲-۳-۲- تحقیقات خارجی
پژوهش هولی هان و استلماک (۲۰۱۱) نشان داد که برونگرایان حرکت را سریعتر اما با کارآمدی پایینتری از درونگرایان آغاز میکنند و از نظریهای حمایت میکنند که بیان میدارد تفاوت در پردازش حسی – حرکتی تعیین کنندۀ مهم تفاوتها در برونگرایی است. در تحقیق یولیاشک[۱۰۴] و همکاران (۲۰۱۰) نقش برونگرایی و روان رنجوری در رابطه با اضطراب، افسردگی و استرس مورد مطالعه قرار گرفت. افسردگی و اضطراب ارتباط معنیداری با روان رنجوری و نه با برونگرایی، داشتند. برونگرایی پایین با افسردگی رابطهای نداشت. مطالعۀ لورین[۱۰۵] (۲۰۰۹) نشان داد که عوامل شخصیتی رابطهای با شاخص مناسب بودن در فوتبال ندارد.
دوبرسک[۱۰۶] و بارتلینگ[۱۰۷]،۲۰۰۸ در تحقیقی به عنوان «پیوند بین نوع شخصیت و ورزشها» ورزشکاران چهار رشته مختلف (سه رشته انفرادی و یک رشته تیمی) را با غیر ورزشکاران مقایسه کردند. نتایج نشان داد ورزشکاران رشته های تیمی بیش از ورزشکاران رشته های انفرادی عصبی و ناپایدارند. روگال و همکاران[۱۰۸] (۲۰۰۶) در یک تیم هندبال بین بازیکنان کارآمد و بازیکنانی که کارایی کمتری داشتند، در رابطه با صفات شخصیتی تفاوت معنیداری مشاهده نکردند. رادس و اسمیت[۱۰۹] (۲۰۰۶) در یک تحلیل رابطۀ صفات اصلی شخصیت و فعالیتهای بدنی را بررسی کردند. آنها برونگرایی، روان رنجوری و وظیفهشناسی را با فعالیتهای بدنی مرتبط دانستند و همچنین اظهار داشتند؛ مطالعاتی که شخصیت و فعالیتهای بدنی مختلفی را بررسی کردهاند، تفاوتهایی را توسط صفاتی چون برونگرایی نشان دادهاند اما به تحقیقات بیشتری برای نتیجهگیری نیاز است. مویسو و کارلو[۱۱۰] (۲۰۰۵ ) تفاوت معنی داری در برونگرایی ورزشکاران سطح بالای برزیلی در رشته های والیبال، بسکتبال، شنا و جدو با غیر ورزشکاران مشاهده نکردند. اشمیت[۱۱۱] و همکاران (۲۰۰۴) عملکرد برونگرایان و درونگرایان را بر روی دانش آموزان در تکلیف گوش بزنگی بررسی کردند. تفاوت عملکرد بین این دو گروه در میانگین زمان عکسالعمل مشاهده شد. نتایج تحقیق فرضیه تفاوت معنیدار در کاهش عملکرد درونگرایان و برونگرایان را در فعالیت گوش بزنگی تایید کرد. نتایج همچنین تفاوت در عملکرد این دو گروه را با توجه به نوع تکلیف به کار رفته نشان میدهد. پیشینه پژوهشهای مقابله با استرس با توجه به نتایج مطالعاتی که در رشته های ورزشی مختلف به دست آمده است، عنوان کننده اختصاصی بودن شیوه مقابله با استرس در رشته های مختلف ورزشی است، کما اینکه این برداشت بتا حدودی در تقابل با ادبیات نظری اولیه مقابله، مبنی بر وابسته بودن سبک مقابله به ویژگی های شخصیتی افراد است. بلاژویک[۱۱۲] و همکاران (۲۰۰۳) بیان داشتند، درونگراها در مقایسه با برونگراها هنگام انجام یک کار ذهنی، حساسیت بیشتری به صدا نشان دادهاند. در این مطالعه افراد باثبات برونگرا که حساسیت ذهنی کمتری به مزاحمتهای صوتی داشتند، در مقایسه با صفات شخصیتی متضادشان، در طول یک کار ذهنی، سازگاری بهتری با صدا داشتند.
در تحقیقی با عنوان مقایسه ویژگی های شخصیتی بین ورزشکاران سطح بالای برزیلی و غیر ورزشکاران که انجام گرفت دریافتند که بین ورزشکارن رشته های انفرادی (شنا و جودو) و رشته های تیمی (والیبال و بسکتبال) از لحاظ ویژگی های شخصیتی بازداری، تحریک پذیری، پرخاشگری، خستگی پذیری، شکایتهای جسمانی و نگرانیهای سلامتی تفاوت معنی داری وجود دارد (فیلهو[۱۱۳] و همکاران،۲۰۰۵).کاژتنا[۱۱۴] و همکاران (۲۰۰۴ ) با استفاده از مقیاس پنج عاملی شخصیت، شخصیت را بین ورزشکاران رشته های ورزشی با ریسک زیاد بررسی کردند و نتیجه گرفتند ورزشکاران رشته های با ریسک زیاد در عامل ثبات احساسات نمره های بیشتر و در عامل وظیفه شناسی و گشودگی نمره کمتری در مقایسه با ورزشکاران رشته های با ریسک کم کسب کردند. در تحقیقی که روی بازیکنان رشته های بسکتبال، فوتبال و هندبال صورت گرفت مشخص شد که رفتارهای خشونت آمیز در رقابتهای ورزشی به سطوح پرخاشگری ورزشکار بستگی دارد نه رشته ورزشی خاص. در این پژوهش ثابت شد که مربی و هم تیمیها میتوانند از عوامل اثر گذار در بروز پرخاشگری باشند (رویبیت،۲۰۰۴).همچنین در عامل قابلیت پذیرش نیز تفاوتی بین دو گروه به چشم نخورد. ویلی و همکاران (۲۰۰۳) تفاوت معنی داری در برونگرایی ورزشکاران سطح بالای برزیلی در رشته های بسکتبال، والیبال، شنا و جدو با غیر ورزشکاران مشاهده نکردند. اینگلدیو[۱۱۵] و همکاران (۲۰۰۴) در مقالهای تحت عنوان شخصیت و خود تعیینی رفتار تمرین، دریافتند که روان رنجوری، بیشتر با تنظیم درونی سازی و برونگرایی بیشتر با تنظیم درونی و هویت یابی مرتبط بود. مک کلوی[۱۱۶] (۲۰۰۳) در مطالعه خود برونگرایی و روان رنجوری را در ورزشکاران رشته های تماسی و غیر تماسی در مقایسه با غیر ورزشکاران بررسی نمود. شواهدی را مبنی بر بالا بودن برونگرایی و پایین بودن روان رنجوری در ورزشکاران یافت. وی اظهار نمود که شخصیت ممکن است عاملی در توانایی ورزش کردن باشد. کاکس[۱۱۷]( ۲۰۰۲) در گزارشی تحقیقی نشان داد که قهرمانهای ورزشهای گروهی به طور معمول برونگردی و وابستگی بیشتری دارند اما ورزشکاران قهرمان در رشته های انفرادی رویکرد احساسی تخیلی دارند. ویکت و ورنون[۱۱۸] (۲۰۰۰) رابطۀ بین برونگرایی و زمان حرکت را بررسی کردند. نتایج تحقیق نشان داد که برونگراها سریعتر از درونگراها بودند. در مطالعۀ استرلو و دیویدسون[۱۱۹] (۲۰۰۲)، آزمودنیها در سه سرعت متفاوت زمینۀ شنوایی (سریع، آهسته و بدون زمینه) تصویرسازی ذهنی انجام دادند. نتایج تحقیق نشان داد که درونگراها در مقایسه با برونگراها وضوح بیشتری در تصویرسازی گزارش کردند بلومنتال[۱۲۰] (۲۰۰۱) نشان داد که عملکرد درونگراها با برونگراها به محرکهای صوتی هنگام اجرای یک تکلیف بینایی متفاوت است.
ورزشکاران رشته های فوتبال نسبت به رشته های بسکتبال و راگبی از ثبات بیشتری برخوردارند اما از لحاظ برون گرایی ورزشکاران رشته های بسکتبال و راگبی نسبت به فوتبالیستها برونگراتر بودند (ویلی وهمکارن،۱۹۹۹). تامسون و پرلینی[۱۲۱] ( ۱۹۹۸) در تحقیقات نشان میدهند که برونگراها و درونگراها در عکسالعمل خود نسبت به بازخورد اجرا متفاوت هستند. این تحقیق تأثیر یک فعالیت حافظه کوتاه مدتی را بر درونگراها و برونگراها بررسی میکند. سوژههای تحقیق به صورت تصادفی بازخوردهای مثبت، منفی و یا خنثی میگیرند. در هنگام بازخورد مثبت درونگراها بهتر از برونگراها عمل میکنند. آنها همچنین گزارش دادند هنگامی که محرکهای یکسانی به برونگراها و درونگراها ارائه شود درونگراها هیجان بیشتری را تجربه میکنند که با افزایش در اجرای مهارتهای حرکتی مرتبط است.
بازیکنان ماهر سطوح بالاتری از برونگرایی داشتند و کمتر روان رنجور بودند. گروههای متوسط و مبتدی سطوح بالایی از استرس و انگیختگی را گزارش دادند که تا پایان آزمون ادامه داشت. در مقابل گروه ماهر سطوح پایینی از استرس و انگیختگی داشتند. سولیوان[۱۲۲] (۱۹۹۸) ویژگیهای شخصیتی زنان و مردان شرکت کننده در تیمهای دانشگاهی را مورد مطالعه قرار داد. همۀ شرکت کنندگان در سطح پایینی از اضطراب و روان رنجوری قرار داشتند. نتایج مطالعۀ هیسائو و تایر[۱۲۳] (۱۹۹۸) روان رنجوری رابطۀ مثبتی با مقیاسهای پرسشنامۀ دلایل شرکت در تمرین (به جز آمادگی جسمانی و سلامتی) داشت. اما رابطۀ معنیداری بین برونگرایی و دلایل شرکت در تمرین وجود نداشت. داست[۱۲۴] و استلماک (۱۹۹۷) مطالعهای بر روی زمان حرکت برونگراها و درونگراها با استفاده از پرسشنامۀ شخصیت آیزنک انجام دادند. یک تکلیف زمان عکسالعمل ساده و تکلیف دیگر سازگاری محرک پاسخ بود. در هر دو تکلیف و در همۀ شرایط، زمان حرکت برونگراها سریعتر از درونگراها بود. اما در زمان عکسالعمل چنین رابطهای مشاهده نشد. این نتایج از نظریهای که بیان میکند تفاوتهای فردی در برونگرایی از تفاوت در مکانیزمهای پایه تأثیر پذیر هستند، حمایت میکند
گریدون و مورفی[۱۲۵] (۱۹۹۵) اثرات شخصیت را بر تسهیل اجتماعی در اجرای سرویس تنیس روی میز بررسی کردند. اثرات اساسی در اجرای تنیس روی میز دیده نشد. برونگراها در حضور تماشاچی اجرای بهتری از درونگراها داشتند و برعکس درونگراها بدون حضور تماشاچی اجرای بهتری نشان دادند. کر و کاکس (۱۹۹۱) در مقاله «انگیختگی و تفاوتهای فردی در ورزش» تحقیقی بر روی تعدادی بازیکن اسکواش انجام دادند. همه بازیکنان با سطح بالایی از انگیختگی وارد بازی میشدند. اما لزوماً سطح بالایی از استرس را تجربه نمیکردند. برنده های بازی سطوح بالاتر و پایدارتری از انگیختگی را نشان دادند. بازیکنان موفق یا کمتر تحت تأثیر پاسخهای منفی احساسی بودند و یا در کمینه کردن آن موفقتر بودند. در کل سطوح انگیختگی بالا بود و بازیکنان موفق توانستند سطح بالاتری از انگیختگی را کسب و حفظ کنند. در نهایت بازیکنان موفق نسبت به سایر گروههای بازیکنان بسیار برونگراتر و کمتر روان رنجور بودند. آنها تفاوتهای معنیداری را بین افراد برونگرا و روان رنجور در توانایی بازی یافتند و همچنین تأثیر و رابطه انگیختگی، عملکرد و نوع شخصیت را بیان کردند. کر و کاکس[۱۲۶] (۱۹۹۰) در پژوهشی که خلق و شناخت را در ارتباط با اجرای تکلیف اسکواش مطالعه میکرد، دریافتند بازیکنان ماهر از نظر ویژگیهای شخصیتی تفاوت معنیداری با بازیکنان مبتدی داشتند. تفاوت در عملکرد با توجه به صفات شخصیتی در مطالعه هوارد و مک کیلن[۱۲۷] (۱۹۹۰) بیان شده است. آنها ارتباط بین برونگرایی و اجرای آزمون ماز ادراکی را در گروهی از افراد بسیار درونگرا و بسیار برونگرا مورد تحقیق قرار دادند. آزمایشها در دو حالت با ارائه و بدون ارائه راه حل انجام شد. برونگرایی با اجرای سریعتر، کم دقت تر، به ویژه در وضعیت بدون راه حل مرتبط بود. برونگرایان از راهکار پر مکث، اما درونگرایان از راهکار مورد به مورد استفاده کردند. به طور آزمایشی پیشنهاد شد که اجرا و تفاوت راهکار بین درونگرایان و برونگرایان ممکن است تفاوتهایی را در ارزیابی شناختی وضعیتهای مبهم تکلیف منعکس کند.
دیویس و آرامسترانگ[۱۲۸] (۱۹۸۹) نیز در توضیح شخصیت ورزشکاران حرفهای بیان داشتند که اکثر ورزشکارانی که در سطوح بینالمللی به رقابت میپردازند، دارای شخصیت برونگرا بوده و از ثبات احساسی بالاتری برخودار میباشند. رول[۱۲۹] و همکاران (۱۹۸۰) بیان داشتند که تفاوت انگیختگی برونگراها و درونگراها در ریتم شبانه روزی آنهاست نه در انگیختگی پایه که آیزنک بیان کرده است. آنها همچنین معتقدند که تکانشی و اضطراب در مقایسه با برونگرایی و روان رنجوری ارتباط بیشتری با عملکرد دارند.
روت و کوهن (۱۹۷۶)؛ آلن، گرینلس و جونز (۲۰۱۱)؛ کورنیا و هلستن[۱۳۰] (۱۹۹۸) مطالعهای بر روی ارتباط بین انگیزهها، موانع و اولویتهای شرکت در تمرین، با توجه به ویژگیهای شخصیتی (۵ عامل بزرگ شخصیت، کاستا و مک کری) انجام دادند. آنها بیان کردند که همۀ ابعاد شخصیتی با شرکت در ورزش ارتباط دارند و برای درک انگیزهها، موانع و اولویتهای شرکت در تمرین مفید هستند. روان رنجوری رابطۀ منفی و برونگرایی رابطۀ مثبت با شرکت در تمرین داشت. انگیزۀ روان رنجورها برای شرکت در تمرین، وضع ظاهری و کنترل وزن بود اما انگیزۀ برونگراها، ارتباط با مردم، آمادگی جسمانی، سلامت، لذت و تفریح بود. تاب[۱۳۱] و همکاران (۱۹۷۸) نیز اثر بعد شخصیتی برونگرایی و درون گرایی را در عملکرد افراد حتی در ساعات مختلف روز متفاوت یافتند.
۲-۴- جمع بندی
تأثیر ویژگی های شخصیتی و روان شناختی در عرصه های مختلف ورزشی در هنگام اجرای یک مهارت یا مسابقه ورزشی، پس از مطرح شدن آن همواره مورد توجه قرار گرفته است. در پژوهشهای پیشین بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی و انتخاب رشته ورزشی همواره مورد سؤال قرار گرفته است اما پس از پیشرفت در حوزه های سنجش و اندازه گیری جلوه های مختلف عوامل روان شناختی، ساختن مقیاس پایا و روا و بررسی رشته های مختلف ورزشی و عوامل موثر بر آنها، میتوان به پیامد مثبت این مطالعات امیدوار بود. اینکه مدیران و مربیان ورزشی بر اساس چه معیار و ملاکی دست به انتخاب ورزشکاران دارای ویژگیهای شخصیتی مناسب با اجرای مهارتهای مورد نظر باشند وابسته به استفاده از نتایج اینگونه تحقیقات در حیطه کاری خود میباشند. به نظر میرسد علیرغم مطالعات نظری و پژوهشهای متعدد و گستردهای که در زمینههای روانشناختی صورت گرفته است، همچنان ابهامات و تناقضهای بسیاری در این حیطه به چشم میخورد. از آنجایی که ویژگی های شخصیتی و اثرات آنها بر نتایج مسابقات و عملکرد ورزشکاران از موضوعاتی است که مدیران و مربیان ورزشی باید از زوایای مختلف بر آنها اشراف داشته باشند و با آگاهی از این ویژگیها و تأثیر آنها بر نتیجه و عملکرد ورزشی و کنترل و تنظیم آنها بتوانند ورزشکاران را به سطح اجرایی مورد نظر هدایت نموده و به نتایج بهتری دست یابند، کاستیهایی در زمینۀ مطالعۀ همزمان وجود رابطه بین ویژگی های شخصیتی و انتخاب رشته های ورزشی به صورت جداگانه و مقایسه آنها به صورت گروه های مختلف تیمی و انفرادی وجود دارد. شاید وجود نظریههای متعدد در این زمینهها و کسب نتایج متناقض در مطالعات مختلف همگی بیانگر این مطلب باشد که باید به طور جامعتری عوامل فوق را مد نظر قرار داد؛ لذا این تحقیق در پی آن است تا با مطالعۀ رابطۀ بین ویژگی های شخصیت نوع رشته های انتخابی در ورزش بتواند در پاسخ به این
کاستیها گامی هر چند ناچیز در این حیطه بردارد.
فصل سوم
روش پژوهش
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |