کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 248
دست خوش !-آفرین
آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)
جا انداختن-به سر جای خود آوردن
آواز دهل-چیزی که تنها سخنگفتن دربارهی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد میگویند اما واقعیت آنچنانی ندارد
خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن
پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
تخت و تبارک-با آسودگی خیال
بز دل-ترسو
دهنی شدن-آب دهان خوردن به غذا یا چیزی
دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد
از راه بهدر بردن(فریب دادن، اغوا کردن)
دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی
رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن
انگشت به دهان نهادن(متحیر ماندن)
روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید
چیز خور کردن-خوراندن سم یا موادی که رمالان و دعانویسان تجویز می کردند
از بر گفتن یا نوشتن(متنی به اتکاء حافظه)
رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن
زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله
پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن
خلاص کردن-تمام کردن-کشتن
بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه
چه غلط ها !-چه فضولی ها !
دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان
چروکیده-چین دار شده-ناصاف
آب به چشم آمدن(طمع کردن)
چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند
زبان پس قفا-نوعی گل است
اَجق وَجق(چیزی با رنگهای تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)
از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)
چاخان پاخان-دروغ
به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن
خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر
زرت و پرت-چرت و پرت
پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه
حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه
از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن
اصحاب منقل-اهل گفتوگو و سخن
چرخ زدن-گردش کردن-به عنوان تفریح یا تماشا حرکت کردن
چرند-حرف پوچ و بی معنی
چشم به دهان کسی دوختن-مطیع محض کسی بودن
جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب
بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی
ذِله شدن-ذله آمدن
حمله ای-مبتلا به بیماری غش
آب لمبو(چلاندهشده، فشرده)
حرف بی ربط-سخن نامربوط
داد و هوار-داد و فریاد
تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی
زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن
آنجا رفتن که عرب نی انداخت(به جایی دور و بیبازگشت رفتن)
به تور کسی خوردن-سر راه کسی ظاهر شدن-گیر کسی آمدن
از شیر گرفتن-به دورهی نوزادی پایان دادن
پَس-ناجور-خراب
دروازه بان-محافظ دروازه در فوتبال-گلز
آبِ آب-آبکی-بیمایه-بیرنگ
خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف
از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بیجلا و جلوه شدن)
خواب و خوراک-خورد و خواب
بادپا-تند رو-تیز تک
رشته فرنگی-ماکارونی
چغل خوری-سخن چینی
دزد و حیز-نادرست و مکار
جزوه-کتابچه-دفترچه
خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته
چُر-ادرار
رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن
پا در رکاب-حاضر و آماده
خداپسندانه-مورد پسند خدا
بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن
دوبلور-دوبله کننده
آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن
روی دایره ریختن-روی داریه ریختن
جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور
پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور
خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن
چیز دار-ثروتمند
چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند
خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم
پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف
دست خوش !-آفرین
از قرار(ظاهرن، آنطور که پیدا است)
حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
آل آروادی-زن سخت بیحیا و بدرفتار
جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن
پیچیدن نسخه-آماده کردن داروی نسخه ی دکتر در داروخانه
چال افتادن-گود شدن
ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن
حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن
از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب
پر روده-پرچانه-روده دراز
بازار کوفه- بازار شام
چارواداری-زشت-وقیح-بی ادبانه
چاک کردن-نگا. چاک دادن
چوغ-چوب
زبر و زرنگ-چابک و فرز
انسان-آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی
زار-کوتاه شده ی زایر
دل گرفتگی-غم-غمگین بودن
باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی
چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند
افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن
تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن
پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی
باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است
دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن
ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه
زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی
پشت سر هم-پیاپی متوالی
خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک
زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن
خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح
افطاری-خوراکی که برای گشودن روزه میپزند
از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)
به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن
دل گرفتگی-غم-غمگین بودن
راحت باش-خطابی به سربازان به هنگام آموزش نظامی برای اندکی استراحت
خیساندن-در آب فرو بردن-در آب گذاشتن-خیس کردن
خانه یکی-صمیمی و یکدل
پیش-برنده-آن که جلو است
خراب کردن-زرد کردن-آلودن لباس-نظم کار چیزی را به هم زدن
تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم
اَنف کسی معیوب بودن-ابله بودن-خل بودن
دزد و دغل-نادرست و مکار
حیوان-نوعی دشنام به کسی که کاری را از روی بی شعوری کند
زیر دُم سُست-زن منحرف
بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد
ابنهای(کسی که با شوخیهای زشت و حرکات جلف وسیلهی آزار خود را فراهم میآورد)
جفنگ گفتن-یاوه گفتن-هرزه درایی
دسته بازی-حزب و گروه راه انداختن
بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر
اوت بودن-بیخبر بودن-از مرحله پرت بودن
پت پتی-موتور سیکلت
پول مول-پول
بامبول سوار کردن- بامبول در آوردن
خرده پا-کاسبان جزء و کم سرمایه
بنده منزل-خانه ی من
باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن
دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر
به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن
ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی
چارخانه-شطرنجی
بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان
ابنهای(کسی که با شوخیهای زشت و حرکات جلف وسیلهی آزار خود را فراهم میآورد)
دست آموز-تربیت شده-آموخته
آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)
زیر پاکشی کردن-از زبان کسی حرف کشیدن-کسب اطلاع کردن
خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم
ژوکر-آدم همه فن حریف
اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن-اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن
زاق-چشم زاغ چشم
خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن
دو دو زدن-تکان تکان خوردن
راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی
اتیکت-برچسب-آداب و رسوم-قاعده
راست شدن-رو به راه شدن
خدمت رسیدن-به حضور رسیدن
چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن
آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)
از بن ناخن(ذخیره، بندگی، اطاعت)
تاتوله هوا کردن-به حیرت دچار کردن-به سکوت واداشتن
آواز خر در چمن-آواز ناخوش و گوشخراش
پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن
باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب
دست فرمان-مهارت در رانندگی
چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند
جُستن-چیز گمشده را یافتن
تاخیر بردار-قابل عقب انداختن
بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند
رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع
تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی
بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی
جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن
تلیت-نان خیسانده در غذای آبکی
دست نماز-وضو
پا به پا شدن-تردید داشتن
آلنگ دولنگ(چیزهای بیهودهای که بهعنوان زینت به چیزی میآویزند)
رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن
دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن
زدن به کوه-عاصی شدن و سلاحی برگرفتن و به کوه پناه بردن
آسمان غرمبه-صدای رعد-تندر
زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن
بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید
دست به فرار کسی خوب بودن-در گریختن استاد بودن
ریخته پاشیده-درهم برهم-شلوغ پلوغ
چسونه-پست و نالایق-دشنامی برای تحقیر
توی پیاز خوابانیدن-برای فرصت لازم نگاه داشتن
توان هماوردی با کسی را داشتن
آب سیر(جانور خوشرفتار)
دوره-مهمانی-زمانه
دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال
پَخ-مسطح-بی ژرفا
زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن
آب به آب شدن(تغییر آب و هوا دادن، بهبود یافتن به سبب سفر)
خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد
تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن
ته گرفتن-سوختن غذا
اوستاکار(استادکار، ماهر و مسلط)
خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن
خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن
آینهی دق-آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم
پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن
ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند
تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد
خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن
از اوناش نبودن ( فقط بهصورت منفی)(از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است)
پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه
جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن
پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن
حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه
جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح
راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا
چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند
از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن
دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی
بالینی-کلینیکی
جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است
پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن
خایه ی غول را شکستن-به تمسخر برای کوچک کردن و ناچیز شمردن کار کسی می گویند
پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک
آواز دادن-خواستن
چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن
بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن
خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن
از زبان افتادن(لال شدن)
اُزبَک-بیریخت-ژولیده-ازخودراضی
زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن
آخش درآمدن-از درد نالیدن
افتادن دست(از فرط کار زیاد در دستهای خود احساس خستگی بسیار کردن)
تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد
چُر-ادرار
جد و آباد کسی را گفتن-آبا و اجداد کسی را دشنام دادن
خیک محمد-آدم چاق و فربه
برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل
از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بیثبات و بسیار متضاد داشتن
زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن
دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن
ارباب حجت(اهل منطق)
دو پا-انسان
دلقک-شخص مسخره
چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن
روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن
دو به دو-دو تا دو تا
آواز دهل(چیزی که تنها سخنگفتن دربارهی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد میگویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)
آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن
آفتابهدزد-دزدی که به ربودن چیزهای بیارزش بسنده میکند
پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن
آدم نچسب-کسی که جاذبهای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمیکند
جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن
آکله فرنگی-سیفلیس
آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)
از حد (توانایی) خود تجاوز کردن
تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ
حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن
بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست
بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد
پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن
دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه
دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن
باریک-دقیق-حساس
دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن
ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته
چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند
ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی
از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز
خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق
اتصالی کردن(در یک مدار یا سیمهای برق جریان ناخواسته روی دادن)
دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده
چروک-چین و شکن
به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن
انسان بودن-شریف و درست بودن
خرده قرض-بدهی اندک
حال کردن-لذت بردن
خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار
دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت
بیراهه-راه میان بر ولی دشوار
آب نخوردن(درنگ نکردن)
پای پس-عوض-تلافی
از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)
دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی
آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)
زدن بر طبل بیعاری-خود را به بی دردی زدن
توجیهی-برنامه های توضیحی
این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست-از این گرفتاری بهسادگی دفعات پیش رها نمیتوان شد
بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد
خال-نقطه ی سیاه-لکه
ریق افتادن-ریغ افتادن
خوره-جذام-آکله
آفتابهدزد(دزدی که به ربودن چیزهای بیارزش بسنده میکند)
این سفر(این بار)
در به دری-بی خانمانی-آوارگی
حرف شنو-سر به را-مطیع
پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن
از گل نازکتر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن
انگشت کردن-انگشت رساندن
زنانه-ویژه ی زنان
بده بستان-داد و ستد-معامله
ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن
دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن
بیرون رفتن-به توالت رفتن
تا-لنگه-همتا
آسمان را سِیر کردن-سخت خوشنود بودن-لذت بسیار بردن
بازار کوفه- بازار شام
دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز
از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بینتیجه کردن)
آفتاب برِ دیوار آمدن-به پایان آمدن عمر
تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن
ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش
خرده خرده-کم کم-رفته رفته
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
انگشت عسلی بهدیوار کشیدن(هنگامه بر پا کردن، مردم را متوجهی جایی کردن)
خوشایند-مطبوع-پسندیده
زیر غلیانی-ناشتایی-غذای صیح-چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند
بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند
دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز
این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد میکنند)
تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن
دست پخت-شیوه ی پختن-هنر پختن
چراغان شدن-جشن گرفتن
چاسان فاسان-آرایش-بزک
آب اندام(زیبا تن و خوشرو)
خِل-خلط بینی
ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن
چشم خوردن-نظر خوردن
خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده
خراشه-تراشه-خرده ی چوب
آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)
چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه
انگشتر پا-چیز بیارزش
بلا نسبت-دور از جانب شما
پَتی-لخت-برهنه
به درک- به جهنم
باز و بسته ی امام هشتم بودن-نیروی و قدرت خود را مدیون نظر مساعد امام هشتم بودن
خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن
تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند
چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن
به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن
پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن
ریش سفید-مرد سالخورده و محترم
ژوکر-آدم همه فن حریف
حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله
جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید
خش افتادن-خراش افتادن
چغاله بادامی-چغاله بادام فروش
در پوست نگنجیدن از خوش حالی-از شادی سر از پا نشناختن-بسیار شاد بودن
خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن
از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کمحوصله بودن
خوردنی-غذا-قابل خوردن
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-بهکلی زیر چیزی زدن
خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال
آب به آب شدن(تغییر آب و هوا دادن، بهبود یافتن به سبب سفر)
زیر جلی-پنهانی-آهسته
دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت
خیس کردن-ادرار کردن به خود
جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن
به چاک زدن-فرار کردن-جیم شدن
ریخته پاشیده-درهم برهم-شلوغ پلوغ
از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن
جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن
به محضِ-به مجرد ِ-همان وقت که
خلاف-جرم
بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی
خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت
خجالت کشیدن-شرمنده شدن
در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن
باریک-دقیق-حساس
پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی
پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن
استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)
دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی
پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام
ختم شدن-پایان گرفتن
خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن
بازداشتگاه-زندان موقت
داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن
از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن
چینه کشی-شغل چینه کش
خوش دوخت-لباسی که به اندازه و برازنده دوخته شده باشد
زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن
خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران
چل زن-زن کوتاه قد
دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن
بده بستان-داد و ستد-معامله
جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن
تب کردن خر-پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم
جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف
افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)
بی پرده-رک و صریح-آشکار
بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا
تلیت-نان خیسانده در غذای آبکی
خم گرفتن-فنی از کشتی
چوب آخر را زدن-پایان کاری را اعلام کردن-مانند در حراج
از شیر گرفتن-به دورهی نوزادی پایان دادن
تار-از محلی راندن
در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن
روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا
خوش منظره-خوش نما-زیبا
از چشم کسی برق پریدن(شدت ضربهای را که به کسی وارد شده است نشان میدهد)
از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیهاش دشوار باشد به دست آوردن
از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن
زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن
زیر اخیه رفتن-به نفع کسی به کاری تن دادن
دک کردن-از سر وا کردن
زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو
جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است
تک و توک-به ندرت-کمی
تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند
دیوار حاشا بلند است-به آسانی می توان موضوع را انکار کرد
خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند
زهر ریختن-در حق کسی بدی کردن-انتقام گرفتن-اصل بد خود را نشان دادن
خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده
روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن
تریاکی-معتاد به تریاک
تمدن داشتن-دارای تربیت بودن
پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن
از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بیحال شدن)
آوار شدن سر کسی(بیخبر نزد کسی در آمدن)
چال-گودی-حفره
چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند
تارتنک-عنکبوت-کارتنک
آسمان تا زمین-تفاوت بسیار
اسیر خاک(مرده، تنپرور)
آهوی مانده گرفتن-بیانصافی کردن-عاجزکشی کردن
آش و لاش(بهکلی متلاشیشده، لهولورده)
آن سفر-آن بار-آن دفعه
دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن
از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمیتوان، مدارا کردن)
حرف نشنو-خیره سر و یکدنده
پاکاری-شغل پاکار
امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن
زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن
پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی
حَب-قرص
حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن
چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند
انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)
جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج
جِر زدن-دبه درآوردن-گردن نگرفتن-تقلب کردن در بازی
دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت
از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)
چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس
خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است
خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت
از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن
بچه ی-اهل ِ
بی عرضه-بی لیاقت-بی مصرف
وسیلهی بازی (بهویژه برای کودکان)
چار دیواری-خانه
جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند
پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن
دیزی-ظرفی سفالی یا فلزی که در آن آبگوشت می پزند-آبگوشت
آواز خر در چمن(آواز ناخوش و گوشخراش)
بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان
خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی
با هم کنار آمدن-با هم ساختن
آواز دادن-خواستن
چراغانی کردن-جشن گرفتن
باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند
چرمی-از جنس چرم
انگشت رساندن(دستدرازی کردن، دست زدن)
پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن
دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن
جن بو داده-نوعی دشنام است
به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن
چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی
دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن
رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن
خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه
زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
آتشپاره(شوخ و شنگ، فرز و چالاک، کرم شبتاب)
ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه
ترکمون زدن یا کردن-دست به آب رساندن-ناشیانه کاری را انجام دادن-زاییدن
انگشتکوچکهی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)
درگذشت-مرگ
خوش دوخت-لباسی که به اندازه و برازنده دوخته شده باشد
بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن
این دنده آن دنده شدن-این پهلو آن پهلو شدن
چل و چو-خبر دروغ-شایعه
چک و چیل-لب و لوچه
پاتی کردن-باد دادن خرمن
چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن
الکی(بیهوده، بیخود، دروغکی)
جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد
برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن
زدن نفوس بد-گفته ی کسی را به فال بد گرفتن-فال زدن
تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ
حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن
زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است
آی زرشک(آی زکی)
این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن
چلو-برنج آب کشیده
پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن
جز و ولز-نگا. جز و وز
حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد
پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی
زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی
آبی از کسی گرم نشدن(بهرهای از کسی نبردن)
ابوقراضه-ابوطیاره
از شیر گرفتن-به دورهی نوزادی پایان دادن
جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن
چارچار زدن-بی حیایی کردن
حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت
دست به ریش کشیدن-با التماس خواهش کردن
آدم ششدرچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)
بی فکر-لاابالی-بی قید
روان کردن-از بر کردن
اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی
جرینگ-صدای سکه های پول
تخمش را ملخ خورده-نایاب است
پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
دست خدا به همراه-در پناه خدا
اَجق وَجق(چیزی با رنگهای تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)
خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن
ریق زدن-ریغ زدن
راه راه-دارای خطوط موازی
تخمش را ملخ خورده-نایاب است
دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق
تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر
دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری
پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن
پشم و پیله-ریش
خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد
به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن
تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن
آلونکنشین-ساکنان حواشی شهرها که در اتاقکهای آلونکوار زندگی میکنند
چشم نازک کردن-ناز و افاده کردن
خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن
حِجله-گنبد مانندی که همراه با آیینه های ریز و گوی های صیقلی بر گور افراد جوانمرگ شده می گذارند
دست کشیدن از کار-کار را تعطیل کردن
جاکن شدن-به حرکت در آمدن
به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن
آب و خاک-میهن-دیار
خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه
چوبدار-گله دار-گوسفند دار
تا گلو زیر بار قرض بودن-قرض بسیار داشتن
در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن
اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)
زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت
آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)
درد دل-غم و اندوه درونی
پا خوردن-فریب خوردن
بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن
دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن
پامال شدن-از بین رفتن
پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن
چُل کلید-جام درویشان
چلاق-دست و پا شکسته یا بریده
پا بریده بودن-ترک آمد و رفت کردن
بلبشو-هرج و مرج-شلوغی
بی ریخت-زشت-بد ترکیب
دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش
دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند
بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده
دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن
خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی
بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن
به باد دادن- باد دادن
اجابت کردن معده(قضای حاجت)
به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی
پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن
دوا شور کردن-شستن فرش با دوا
زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن
تقاص گرفتن-انتقام گرفتن
جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد
الف الف کردن(قاچقاچ کردن)
از هفت خوان رستم گذشتن(موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن)
جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن
آتشخوار-ظالم-حرامخوار
چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب
ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن
بد هوا-کسی که به خیال های بلند تر از حد و حق خود افتاده باشد
خودسر-گستاخ-سرکش
خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو
خداحافظی کردن-به درود گفتن
چاپچی-دروغ گو-لاف زن
تو بوق زدن-رازی را فاش کردن
د ِ-پس-آخر
پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن
خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است
دوا درمان-مداوا-معالجه
دوبلاژ-برگردان گفت و گوی فیلم به زبان دیگر
دنگ کسی گرفتن-هوس نابه جا کردن برای انجام کاری-تصمیم ناگهانی برای کاری گرفتن
پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن
تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن
خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن
آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)
باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید
اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)
پیشت-آوازی برای راندن گربه
پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن
جوی خون راه انداختن-کشتار بسیار کردن
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن
بی در رو-بن بست
باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب
آب به چشم آمدن(طمع کردن)
این تن را کفن کردی(این تن بمیرد)
جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن
به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن
پس انداز-پول کنار گذاشته شده-صرفه جویی
خارشک-مردم آزار-سادیست
خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن
افسردهبیان(بیهوده و بیمزهگو)
راسته بازار-بازار راست و مستقیم
از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)
از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری
تَک-بی نظیر-مفرد-تنها
تکه ی کسی بودن-مناسب کسی بودن
آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن
بند آمدن-متوقف شدن
دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن
پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن
جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب
چو انداختن-شایعه پراکندن
آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)
این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن
ته چیزی را بالا آوردن-تا آخر خوردن-تمام کردن
دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن
آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)
خوش نقش-خوش اقبال-پارچه یا قالی که نقش های زیبا دارد
بجا آوردن-شناختن-دریافتن
بد ریخت-بد شکل-بد هیکل-بد قواره
تو لاک خود رفتن-با کسی کاری نداشتن-توی عالم خود بودن
خبر چین-سخن چین-جاسوس
زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند
حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن
انکر منکر(بسیار زشت و بدترکیب)
درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار
از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)
خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود
زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق
حمله ای-مبتلا به بیماری غش
اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)
پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن
پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن
تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن
دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار
بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن
پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن
پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند
حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی
خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی
خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار
خیابان گرد-بی کاره-ولگرد
راه نزدیک کردن-میان بر زدن-مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است
بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن
خام عقلی-حماقت-دیوانگی
آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن
آکله فرنگی-سیفلیس
بنا بودن-قرار بودن
دعوت حق را لبیک گفتن-مردن
در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن
دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن
اجلبرگشته(کسی که مرگ بهسراغش آمده)
چار دستی-قمار چهار نفری
حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون
بد لعاب-بد گوشت-بد خلق
بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن
دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده
باجی-خواهر-زن ناشناس
دریافت-گرفتن-ادراک
خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش
تاتوله هوا کردن-به حیرت دچار کردن-به سکوت واداشتن
اداره بازی-پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری
ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن
دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن
زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر
زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن
ریز-خرد-کوچک
زند و زا کردن-زاییدن-زاد و ولد کردن
خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن
چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن
خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن
رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی
دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن
ریزه میزه-ریزه پیزه
دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند
پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن
خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن
پاتوغ-محل گرد آمدن
پَر جبرئیل-چیز کمیاب و نادر-پول
چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا
تند نویسی-سریع نویسی
چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست
رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن
آفتابرو-جایی که آفتاب بر آن بتابد
تیپ هم-جور-هماهنگ-متناسب
بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن
پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند
ازرق-چشم زاغ