۹ مرگ و قتل عجیب تاریخی که هیچ توضیحی برای آنها وجود ندارد

۹ مرگ و قتل عجیب تاریخی که هیچ توضیحی برای آنها وجود ندارد

مرگ‌ها و قتل‌های عجیب و مشکوک همیشه ذهن آدم رو درگیر خود می‌کنن و نمی‌توان داستان اونا رو به دست فراموشی سپرد. در طول تاریخ، مرگ‌ها و قتل‌های بی‌تعدادی روی داده که دلیل اصلی مرگ یا حتی قاتل شناسایی نشدن و ماجرای این مرگ‌ها واسه همیشه در هاله‌ای از ابهام باقی مونده.

بعضی از داستان‌های جنایی در تاریخ وجود دارن که نیروهای پلیس و محققان هیچوقت نتونستن پرده از راز اونا بگشایند و قاتل‌ها آزادانه به زندگی خود ادامه داده و هیچ‌گاه هویتشون شناسایی نشد.

از قتل واسه مخفی شدن تا مرگی عجیب که احتمال داده می‌شه مقتول، قاتل خودش بوده در ادامه ۸ مورد از عجیب‌ترین مرگ‌های تاریخ رو براتون برشمرده‌ایم. همه این داستان‌ها در زمان خود بسیار مورد توجه مردم، رسانه‌ها و نیروهای پلیس قرار داشتن اما با همه این اوصاف، هیچ‌گاه حقیقت مشخص نشد و ماه از پشت ابر بیرون نیومد. واسه آشنایی با این موارد در ادامه با ما همراه باشین.

قتل در خودرو و سوزوندن جسد


آلفرد رُز پس از اینکه قرض مالی بسیار زیادی بالا آورده بود عزمشو جزم کرد واسه مرگ خود صحنه‌سازی کرده و بدین روش از شهر فرار کنه.

اون بدنبال نقشه‌ای که واسه این تصمیم کشیده بود، یه ناشناس رو سوار خودروی خود کرد تا در میونه راه اونو به قتل برسونه و بعد ماشین خود رو آتیش بزنه تا بدین صورت صحنه مرگ خود رو بازسازی کرده و همه تصور کنن که خودش مرده و جنازه‌اش هم سوخته س.

واسه این منظور، آلفرد رُز با ضربه زدن به سر مسافر ناشناس اونو به قتل رساند و بعد ماشین رو به آتیش کشید. اما نقشه اون موفقیت‌آمیز نبود و رُز به جرم قتل عمد دستگیر و در آخر اعدام شد.

با اینکه رز به قتل اعتراف کرده بود، اما گفته بود که هیچ اطلاعاتی در مورد نام و مشخصات مسافر نداره. همزمان با وقوع این قتل دلخراش، مردی به نام ویلیام بریگز که واسه مراجعه به مطلب دکتر خونه‌اش رو ترک کرده بود، هیچوقت به خونه بازنگشت و خبری از ایشون نبود.

همه تصور می‌کردن که بریگز کسیه که رز ایشون رو کشته اما پس از انجام بررسی‌های دی‌ان‌ای مشخص شد که مقتول بریگز نبوده. پس از این مراجعه دو سوال همیشه بی‌جواب موند، چه اتفاقی واسه بریگز افتاده بود و اون مردی که در خودرو به قتل رسیده بود، که بود؟

ادگار آلن پو

در سوم اکتبر سال ۱۸۴۹ میلادی، جوزف دبلیو واکر، آهنگساز مشهور اون زمان، بدن نیمه‌جون ادگار آلن پو رو به حالت درازکش در جوی آبی در بالتیمور پیدا کرد.
پو در اون زمان زنده بود از توهم و هذیون شدید رنج می‌برد. اون چهار روز در اینجور وضعیت پریشون‌ای زنده موند و در آخر به خاطر التهاب شدید مغز درگذشت.

نظریه‌های زیادی در مورد مرگ اون هست از قتل و آنفولانزا گرفته تا هاری و مسمومیت با الکل. اما در آخر هیچ‌کدوم از این نظریه‌ها به عنوان عامل مرگ پو تایید نشدن.

آلبرت دکر

آلبرت دِکِر، هنرپیشه و سیاستمدار اهل کشور آمریکا بود. این هنرپیشه دارای یه ستاره در پیاده‌رو معروفیت هالیووده و بیشتر عمر خود رو در هالیوود سپری کرده بود.

دکر در سن ۶۲ سالگی در حالی جون خود رو از دست داد که مشغول بازی در فیلم The Wild Bunch بود و هیچوقت موفق به دیدن اون نشد.
در اون زمان، جسد این هنرپیشه مشهور در حالیکه یه کمربند چرمی دور گردنش پیچیده شده بود، چشم‌هاش با یه روسری بسته شده بود، توپی هم درون دهنش قرار داشت و دست‌هاش با طناب به پشت بسته شده بود به صورت عریان در حموم خونه‌اش پیدا شد.

هم اینکه روی بازوهای اون سرسوزن‌های آلوده‌ای وجود داشت که عکس‌هایی رو به دست اون سنجاق کرده بودن و با رژلب هم روی تنش جملاتی نوشته شده بود.

پزشکان پس از بررسی جسد، دلیل مرگ رو اختناق شهوانی اعلام کردن؛ محدودیت از قصد اکسیژن‌رسانی به مغز واسه تحریک جنسی رو می گن.

اما این مرگ بسیار عجیب‌تر از اینا بود. درِ حموم از سمت داخل با زنجیر قفل بود و امکان خروج فرد دوم از محل حادثه وجود نداشته.

دکر همه این بلاها رو خودش بر سر خودش آورده بود؟ اون در رو به روی خود قفل کرده بود؟ اینا سوالاتی هستن که هیچوقت پاسخی واسه اون پیدا نشده.

داهیلای مشکی

در سال ۱۹۴۷ میلادی، الیزابت شورت با اسم مستعار «داهیلای مشکی» زن ۲۲ ساله جوونی بود که آرزوی هالیوود رو در سر می‌پروراند. اون به عنوان پیشخدمت تو یه رستوران کار می‌کرد تا پس‌انداز کافی واسه خود داشته باشه و در آخر به موفقیت بزرگی که تو سرش داشت برسه. اما هیچوقت به اون دست نیافت.

یه زن، جسد برهنه داهیلای مشکی رو در حالی که از وسط دو نیم شده بود و اعضای بدنش هم قطع شده بودن در نزدیکی لیمرت پارک در پانزدهم ژانویه اون سال پیدا کرد.

قاتل همه اعضای بدن رو تمیز کرده کرده و بدون هیچ لکه خونی اونا رو در خیابون گذاشته بود. بر خلاف جست‌وجوهای اف‌بی‌آی و LAPD  هیچ رد و اثری از قاتل پیدا نشد و در آخر هم مشخص نشد که قاتل این زن جوون کی بوده.

کامل تامسون


کامل تامسون در اوایل قرن بیستم میلادی یکی از مشهورترین نقاشان طبیعت بود. اون همیشه عادت داشت در پارک آلگونکوئین به نقاشی از تصاویر طبیعی بپردازه چون در اونجا مسحور زیبایی طبیعت می‌شد. اما همین پارک به قتل‌گاه ایشون هم تبدیل شد.

در هشتم جولای سال ۱۹۱۷ میلادی قایق این هنرمند به صورت وارونه در دریاچه پیدا شد اما اثری از جنازه نبود. پس از اون داستان‌های زیادی در مورد مرگ این هنرمند مطرح شد که بعضی اونو قتل و یه سریای دیگه بدشانسی می‌دونستن.

اما هیچوقت مشخص نشد که ایشون چیجوری مرده و چه بلایی سر جنازه‌اش اومده.

جولیا والاس

ماجرای مرگ جولیا والاس در سال ۱۹۳۱ میلادی تا چندین دهه به موضوع جذابی واسه نویسنده‌های داستان‌های جنایی تبدیل شده بود. همسر جولیا در شرکت بیمه کار می‌کرد و کارگزار بیمه بود. در بیستم ژانویه همون سال، ویلیام والاس یه تماس تلفنی از طرف مردی به نام آر ام کوالترو داشت که بهش گفته بود اون روز بعدظهر به بخش شرقی خیابون ۲۵ Menlove Gardens بره.

به عنوان یه کارگزار بیمه، اینجور تماسی عجیب و دور از ذهن نبود. بخاطر این اون به همون نشانی رفت. اما پس از رسیدن به مقصد فهمید که این نشانی شمال، جنوب و غرب داره، اما شرق نداره.

ایشون خیلی سریع فهمید که گول خورده و فورا به خونه خود برگشت اما با جسد مثله شده همسرش جولیا مواجه شد.

پلیس اول والاس رو به اتهام قتل دستگیر و محکوم کرد اما بعدا بی‌گناهی ایشون ثابت شده و آزاد شد.
پس از اون دو نفر دیگه مضنون به قتل بودن: ریچارد پری مردی که والاس اونو به خاطر گم کردن کتاب Prudential اخراج کرده بود و هم اینکه جوزف مارسدن، مردی که به جولیا والاس پول داده بود تا با اون رابطه جنسی برقرار کنه.

بر خلاف این شبهات، در آخر هیچ کسی به عنوان قاتل دستگیر نشد و راز این قتل واسه همیشه سربسته موند.

ال دورادو جین دو

پس از شناسایی و محکوم شدن قاتل ال دورادو جین دو که به نام «مرسدس» هم معروفیت داشت، اما بازم راز قتل این زن در هاله‌ای از ابهام باقی مونده. اون یه رقصنده و روسپی بود که درآمدش رو واسه دو فرزندش ارسال می‌کرد. اما هویت واقعی اونو فقط عاشق اون که قاتلش هم بود می‌شناخت: جیمز آیس مک‌آلفین.

مک‌آلفین این رقصنده رو در متل محل اقامتش به ضرب گلوله به قتل رساند اما هیچوقت لب به سخن نگشود و معلوم نیس که این خانوم واقعا فرزندی داشته و پولهایش رو واسه اون می‌فرستاده یا این یه داستان ساختگیه. و شاید اون هیچوقت قاتلش نبوده.

چارلز براوو

در سال ۱۸۷۵ میلادی یه وکیل مدافع به نام چارلز براوو با زنی موسوم به فلورانس ریکاردو ازدواج کرد.
اونا هر دو درگیر روابط حروم دیگری بودن و همسر قبلی فلورانس، الکساندر ریکاردو به شکل عجیبی مرده بود.

براوو  از همون اول روابط سخت و پرماجرایی داشت و براساس شایعات مرد بسیار شکاک، بددهن و کنترل‌کننده‌ای بشمار می‌رفت. اونم اینکه از اینکه همسرش از اون پولدارتره بسیار ناراحت بود و بخاطر این همیشه خرج و درآمد همسرش رو کنترل می‌کرد.

چهار ماه بعد، چارلز به دلیل مسمومیت شدید جون خود رو از دست داد. سه نفر به قتل مشکوک بودن: فلورانس، خانوم کاکس (پیشخدمت خونه) و دکتر گالی.

خانوم کاکس سه بچه داشت و یه بار چارلز اونو تهدید به اخراج کرده بود. در روز مرگ چارلز، پلیس متوجه رفتار عجیب این خانوم شد.
حتی خانوم کاکس به دروغ به پلیس گفته بود که آقای براوو قصد خودکشی داشته در حالیکه این‌طور نبوده.

دکتر گالی یکی از عاشقان قبلی فلورنس بوده و بعد از ازدواج فلورانس و براوو بسیار غمگین و ناراحت بوده.
با اینکه هر سه متهم آزاد شدن اما هر سه اونا سرنوشت بدی پیدا کرده و با فاصله کمی از این حادثه جون خود رو از دست دادن. اما در آخر مشخص نشد که آقای براوو به دست کی به قتل رسیده.

معمای مرد سامرتنی


در سال ۱۹۴۸ میلادی، جنازه یه مرد در ساحل سامرتن در آدلاید استرالیا پیدا شد که آب اونو به ساحل آورده بود. تا چندین دهه نیروهای پلیس و محققان اونو مرد سامرتون می‌نامیدند. فوت شده کت‌وشلوار مرتب، اندام متناسب و صورت تراشیده و تمیز داشت. اما هیچ کارت یا نشونه‌ای که بشه هویت جنازه رو تشخیص داد به همراه نداشت.

پلیس پس از بررسی متوجه یه جیب مخفی در شلوار اون شد که شکلای جور واجور عجیبی در اون وجود داشته: یه تیکه کاغذ پاره که در اون بخشی از رباعیات عمر خیام با عنوان «تموم شد» (به انگلیسی) نوشته شده بود.

بعدا یه تاجر به پلیس مراجعه کرد و ادعا می‌کرد کتابی به داخل ماشین اون انداخته شده.
در صفحه آخر این کتاب، عبارت «تموم شد» پاره شده بود. در پشت کتاب ۵ خط نامه و یه شماره تلفن نوشته شده بود.

پلیس شماره رو ردیابی کرده و در آخر به پرستای رسید که ادعا می‌کرد فرد فوت شده رو نمی‌شناسد. بخاطر این پرونده مختومه اعلام شد و هیچوقت پرده از راز این مرگ مشکوک ورداشته نشد.

این مرگ مشکوک با نام «پروندهٔ تموم شد» هم شناخته می‌شه؛ نام پرونده از روی عبارت «تموم شد» روی تیکه کاغذی از صفحه آخر رباعیات خیام که در جیب مخفی شلوار مقتول یافت شده بود، گرفته شده‌است. پرونده به عنوان یکی از مشکل‌ترین معماهای استرالیا مطرح شده‌است و موضوع خیلی از جستجوهای با شور و شوق خیلی زیاد درباره هویت قربونی و اتفاقاتی که منتهی به مرگ اون شد، بوده‌است.

یکی دیگر از نوشته های سایت :   پیش بینی آینده جهان از نگاه مدیرعامل شرکت مرسدس بنز

bagh