ترسناک ترین شیوه هایی که بازیگران برای فرو رفتن در نقش های خود انتخاب کردند

ترسناک ترین شیوه هایی که بازیگران برای فرو رفتن در نقش های خود انتخاب کردند

واسه بازیگرانی مانند دانیل دی لوییس که تعهد دیوونه واری به نقشای خود دارن، این نقشا باید حس شده، درک شده و به شکلی تقلید شن که در واقع تقلید نباشن، حتی اگه این موضوع به معنی این باشه که قبل از شروع فیلمبرداری یه مدت رو مانند شخصیت فیلم زندگی کرد، حرف زد، و کلا مانند اون رفتار کرد.
اینجور بازیگرانی تنها وانمود کننده هایی باهوش و حرفه ای نیستن، در واقع اونا کارشناسان روانشناسی هستن که به تاریک ترین، عمیق ترین و کثیف ترین ابعاد شخصیتی که قصد بازی اونو دارن نفوذ کرده و اونا رو با تموم وجودشون لمس می کنن. در بعضی از موارد این کار معمولاً آسیبی به بازیگر یا اطرافیانش وارد نمی کنه.
واسه  مثال بازی کردن در نقش بابانوئل نباید کار سختی باشه اما وقتی قراره نقش یه شخصیت ترسناک و پست ذات و بدکردار ارائه شه قضیه به طور کاملً متفاوت میشه.

هیث لجر واسه اجرای نقش جوکر در فیلم «شوالیه تاریکی» هفته ها خود رو تو یه اتاق در هتلی حبس کرد تا بتونه خود رو به شخصیت یه شخصیت روانی ضد اجتماع نزدیک کنه.
این موضوع تاریک ترین و ناخوشایند ترین تجربه این فیلم بود که بعدا هم سهم زیادی در افسردگی و مرگ هیث لجر داشت. کلا بعضی وقتا بازیگران واسه فرو رفتن در شخصیت اونقدر کارای خطرناک و وحشتناکی انجام میدن که تنها باید نام دیوانگی رو بر اونا گذاشت. این روش از آماده سازی واسه اجرای نقش به روش «روش اکتینگ» معروفه که بازیگرانی مانند مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دنیرو، دانیل دی لوییس و این روزا جارد لتو از سرآمدان هالیوود در این سبک از بازیگری هستن.

۱- جوئل کینامان در فیلم «جوخه خودکشی»

در طول ساخت فیلم «جوخه خودکشی» (Suicide Squad)، جارد لتو با فرستادن خوک مرده، موش زنده و وسایلی عجیب و غریب واسه همبازی هاش در این فیلم تعجب همه رو برانگیحته بود. این شاید تلاشی بود واسه به نمایش در آوردن شخصیت جوکر پسا-لجری به بهترین و طبیعی ترین شکل ممکن و طبق انتظار رسانه ها اونو سوژه خود قرار دادن. اما در این آشوب و سرو صدا تلاشای همبازی لتو در این فیلم واسه فرو رفتن در نقش خود بیشترً ندیده گرفته شد.
در حالی که لتو راه تقریباً آسونی رو واسه ترسوندن بقیه برگزیده بود، جوئل کینامان که نقش ریک فلَگ رو در این فیلم بازی می کرد واسه راضی کردن کارگردان فیلم، دیوید آیر، دست به رژیم تمرینی سخت و تماشای ویدیوهای ترسناک زد.

به گفته خودش ایشون به مدت طولانی با گروهی از سربازان خاص قبلی آمریکا تمرین می کرد.
کینامان در این باره اینجور گفته:” ما به جنگل رفته و حدود ۲۵ کیلوگرم وزنه در کوله پشتی هامون می گذاشتیم. اونا می خواستن که از دید جسمی منو نابود کرده و مانع از خوابیدن من شن. به مدت ۶۰ ساعت ما این تمرینات رو تکرار می کردیم”. وقتی که نیروهای خاص کاری به جسمش نداشتن از دید روانی اونو مورد آزار قرار می دادن. ایشون در این باره گفته:” اونا ویدیوهایی از سربریدنا و شکنجه های کارتلای مواد مخدر رو به من نشون می دادن. ترسناک ترین چیزایی که در تموم عمرم دیده بودم. اما این پایان کار نبود و کینامان باید حدود ۶ ساعت رو تو یه تونل زیرزمینی پر پیچ و خم به سر ببره و شرایطی مثل گروگانگیری رو تجربه کنه فقط واسه این که میدون جنگ رو خوب درک کنه.

۲- جارد لتو در فیلم «مرثیه واسه یه رویا»

چند سال قبل از این که جارد لتو واسه فرو رفتن در شخصیت جوکر به وسایل عجیب و غریب فرستادن واسه دوستانش روی بیاره، نقش یه معتاد هروئینی به نام هری گلدفارب رو در فیلم «مرثیه واسه یه رویا» (Requiem for a Dream) بازی کرد.
در نقشی که شاید دومین نقش موثر در مورد فیلمای ضد مواد مخدر باشه (اولین نقش واسه جنیفر کانلی در همین فیلم و در نقش ماریون سیلوره)، هری در آخر یه دستش رو به دلیل عفونت شدید در اثر مصرف افراطی و غیر اصولی هروئین به صورت تزریقی از دست میده. همه فیلم بدون این که دچار شعارزدگی شه ویرون کننده ای مواد مخدر رو به روشی موثر و البته دردناک به تصویر میکشه. به عبارت ساده تر تماشای این فیلم بهترین ادزهر واسه خوشحال بودنه و البته دردناک تر از اون روشیه که جارد لتو واسه پیدا کردن واقعیت نقش خود در پیش گرفته بود.

ً ایشون واسه این کار دست به پست کردن هروئین واسه همبازی هاش نکرده و به جای این کار روش خلاقانه تر و دردناک تری رو در پیش گرفت. براساس گزارشا، لتو هفته ها رو در خیابونای نیویورک گذراند تا درد خماری و وایستگی شدید به مواد رو درک کنه.
ایشون در میان معتادان به هروئین زندگی کرده و ادای اونا رو در می آورد حتی آب به بدن خود تزریق می کرد تا شرایط این معتادان رو خوب درک کنه.
اینجوری این تجربه از اون چه که ایشون واسه فیلم «جوخه خودکشی» انجام داد ترسناک تر بوده.
حتی این وسط یکی از معتادانی که لتو با ایشون زندگی می کرد در برابر چشمون اون می میره. ایشون در این باره گفته:” یه شب یه دختر اوردُز کرد و چند روز بعد پسری که با اون بود گفت:یادته اون دختره که اون شب اوردُز کرد؟ روز بعد توی بیمارستان مرد”. هیچ بازیگری، هر چقدر هم که توانا باشه، نمی تونه این تراژدی عمیق رو به تصویر بکشه.

۳- جیمی دورنان در سریال «سقوط»

بسیاری جیمی دورنان رو به خاطر اجرای نقش یه مریض سادیست جنسی به نام کریستین گری در فیلم «پنجاه طیف خاکستری» (Fifty Shades of Grey) می شناسن اما ایشون در سریال جنایی «سقوط» (The Fall) علاوه بر تجاوز، قربانیان خود رو خفه می کرد.
ایشون در این سریال نقش قاتلی به نام پل اسپکتور رو بازی می کرد که در داخل  دور و بر شهر بلفاست ایرلند قربانیانش رو تعقیب کرده و پس از تجاوز اونا رو خفه می کرد.
حالا خوبیش اینه دورنان در واقعیت اینجور حدی از دیوانگی رو نداشت و واسه فرو رفتن در نقش این قاتل بی رحم یه مدت رو به ماموریت تعقیب بقیه پرداخت.

ایشون در مصاحبه ای با روزنامه نیویورک تایمز در این باره گفته:” به خاطر این کار که ما رو بازداشت نمی کنن؟ صبر کنین… این یه اعتراف خیلی خیلی وحشتناکه. من یه روز زنی رو در داخل و خارج قطار تعقیب کردم تا ببینم که تعقیب کردن یه نفر به این شکل چه حسی داره”. ایشون  گفته که پس از تعقیب این زن در چندین کوچه و خیابون یهو به خود اومده و دست از این کار ورداشته س ولی میگه که حس جالبی از این کار به اون دست داده.

۴- کامل هیدلستون در فیلم «برج»

کامل هیدلستون در سال ۲۰۱۵ در فیلم «برج» (High-Rise) نقش یه فیزیولوژیست به نام رابرت لینگ رو بازی کرد.
این فیلم داستان مقابله طبقاتی بین ساکنان یه ساختمون بلند رو روایت می کنه.
رابرت لینگ در بین طبقات بالا و پایین این مجتمع سکونت داره.
با ویرانی جامعه ساکنان این برج، لینگ هم سلامت روانی خود رو از دست داده و دست به کارای خطرناکی می زنه. شاید این موضوع کمی سوررئال به نظر برسه اما عجیب ترین داستان این فیلم در پشت صحنه اتفاق افتاده. هیدلستون واسه این که خود رو واسه این نقش آماده کنه به پزشکی قانونی رفته و در بین یه کالبد شکافی واقعی در صحنه حضور یافت.

ایشون در این باره گفته:” این کار مثل هیچ کاری که تا حالا انجام داده بودم نبود. این که بشینی و پاره شدن بدن یه آدم رو تماشا کنی. تنونستم تحمل کنم. چیزی که منو تحت تاثیر قرار می داد بوی جسد بود. بیرون رفتم و بالا آوردم”. البته هیدلستون بعداً که حالش کمی بهتر شد برگشته و ادامه ماجرای کالبدشکافی رو با دقت تموم دنبال کرد.

۵- اسکات هیز در فیلم «بچه خدا»

فیلم «بچه خدا» (Child of God) که براساس رمانی به همین نام نوشته کورمک مک کارتی در سال ۱۹۷۳ به کارگردانی جیمز فرانکو ساخته شد داستان تبدیل شدن یه مرد گوشه گیر به نام لستر بالارد، با بازی اسکات هیز، رو روایت می کنه که بر اثر گوشه گیری و تنهایی کم کم دیوونه می شه.
در این مدت ایشون در غارهایی زندگی می کنه که با جسدهای حیوانات و آدمایی که خود کشته تزیین شده و دست به کارای شنیعی می زنه. هیز بعد از خوندن کتاب مک کارتی به این نتیجه رسید که واسه تبدیل شدن به شخصیت بالارد باید دست به کارای خاصی بزنه.

یکی دیگر از نوشته های سایت :   دلبرکان غمگین شهر من، روسپی‌ های تهران چه می‌گویند؟ [بخش چهارم]

به گفته خودش، همه چیزای مربوط به بالارد از گذشته، رفتار، روشای قتل و حتی لهجه اش هم واسه ایشون قابل درک نبود. پس ایشون وسایلش رو جمع کرده و به تنسی جا به جایی مکان کرد تا سفر دیوونه وار خود رو شروع کنه و به ادعای خودش همه کارایی که لستر انجام داده بود رو در این مدت تکرار کرد.
ایشون واسه این منظرور ۴ ماه رو فقط در غارها و یه کلبه خالی و فقط با یه تفنگ و آی پاد واسه سرگرم شدن زندگی کرد.
در تموم این مدت ایشون فقط از سیب و ماهی تغذیه می کرد تا بتونه خود رو به شرایط فیزیکی لستر بالارد برسونه.

۶- اسکات گلن در فیلم «سکوت برها»

فیلم «سکوت برها» (Silence of the Lambs) دو تن از شخصیتای شرور تموم دوران سینما رو در خود داشت: بوفالو بیل و هانیبال لکتر. اما در کمال ناباوری ما دلمون نمی خواد در مورد تحربیات تاد لوین و انتونی هاپکینز که به ترتیب این دو نقش رو اجرا کردن بپردازیم بلکه می خوایم از فداکاری  های روانشناختی اسکات گلن بگیم که در این فیلم نقش یه افسر اف بی آی به نام جک کرافورد رو رو دوش داره.
ایشون در این فیلم از شاگردش، کلاریس استرلینگ، با بازی جودی فاستر، می خواد که هانیبال لکتر آدمخوار رو تشویق کنه که در دستگیری بوفالو بیل به اون کمک کنه.
هر چند ایشون شخصیت اصلی فیلم نیس اما نقش مهمی در آهنگ کلی فیلم و باورپذیری اون داره.
خوشببختانه یه مامور خاص جنایی در درک روشای قاتلان سریالی کمک زیادی به اسکات گلن کرد.

گلن، همراه با جاناتان دمی، کارگردان فیلم و البته توماس هریس، نویسنده داستان فیلم، در مرکز آموزشی اف بی آی حضور یافته و علاوه بر یادگیری در مورد اسلحه و روشای کارآگاهی چیزای دردناک دیگری رو هم تجربه کردن. این وسط شخصیت گلن بیشتر از همه باید تحت تاثیر قرار می گرفت به خاطر همین نوارهایی صوتی از ضجهای دختران نوجوونی که در پشت یه ون به وسیله دو قاتل و متجاوز سریالی مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته بودن واسه ایشون پخش شد.
این نوارها باعث شد که به مدت طولانی ایشون کابوس دیده و در مخالفتش با مجازات اعدام تجدید نظر کنه.
ایشون گفته که این تجربیات تلخ دیدگاهش رو واسه تموم زندگی اش تحت تاثیر قرار داده.

۷- آدرین برودی در فیلم «پیانیست»

فیلم «پیانیست» (The Pianist) ساخته رومن پولانسکی از اون دسته فیلمایی بود که تماشاگران رو شدیدا به گریه مینداخت. این فیلم که براساس زندگی یکی از بازماندگان هولوکاست به نام ولادیسلاو ژپیلمن ساخته شده داستان اونو روایت می کنه که در دوران حکومت نازیا، خونواده، دوستان و هست و نیستش رو از دست میده. بازی موثر برودی در نقش ژپیلمن درد رو به اعماق وجود شما میبره اما ایشون واسه اینجور تاثیرگذاری باید خارج از صحنه خود رو شکنجه می داد. بدین منظور ایشون خود رو شدیدا در برابر تنهایی، افسردگی و گرسنگی قرار داد.

ایشون بدین منظور ماشینش رو فروخته، خونه اش رو ترک کرده و ارتباطش رو با دوستان و عزیزانش قطع کرد.
بعد واسه دوری جستن از همه تعلقات زمینی و مادی اش به اروپا رفت در حالی که تنها داراییای ایشون دو ساک لباس و یه پیانو بود. در این مدت ایشون بسیاری اوقات غذانمی خوره تا درد به وجود اومده به وسیله گرسنگی رو درک کنه طوری که در مقطعی،برودی با قد نزدیک به دو متر خود تنها ۶۰ کیلوگرم وزن داشت. این ریاضتا قبل و بعد از فیلم هم زندگی اونو تحت تاثیر قرار داد. نامزدش اونو به دلیل ترک کردن زندگی اش تنها گذاشت.

بعد از پایان فیلم برداریا، اون یه مدت رو روی مبلمان خونه دوستانش می خوابید تا کم کم به شرایط نرمال زندگی خود برگرده. ایشون بیشتر از یه سال دچار افسردگی شد.
ایشون در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۷ در این باره اینجور گفت:” تنها افسردگی نبود، یه عزاداری بود. به خاطر کارایی که واسه فیلم کرده بودم شدیدا به هم ریخته بودم و می دونستم که این نقش در درون من بوجود اومده”. ۱۵ سال پس از ساخت فیلم «پیانیست» هنوز زخمای روحی این فیلم برودی رو رها نکردن.

۸- امیل هرش در فیلم «کالبد شکافی جین داو»

فیلم «کالبدشکافی جین داو» (The Autopsy of Jane Doe) داستان دو مرد متخصص کالبدشکافی رو با بازی برایان کاکس و امیل هرش روایت می کنه که علاوه بر همکار بودن، پدر و پسر هم هستن. وقتی که این دو تو یه شب طوفانی تلاش می کنن جنازه یه دوشیزه جوون رو کالبدشکافی کنن همه چیز به شکل عجیب به هم می ریزه. هرش گفته که ایشون واسه آشنایی با روشای کالبدشکافی و شکافتن بدن اجساد به یه سردخانه در لس آنجلس رفته و جنازهای بسیاری رو از نزدیک دیده.

ایشون حتی در چندین کالبدشکافی واقعی حضور داشت که خود در باره اونا اینجور گفته:” یه زن آفریقایی آمریکایی دارای اضافه وزن شدید رو دیدم که به تیکهای کوچیکی تبدیل شده بود و یه مرد بی خانمان  سفید پوست رو دیدم که دل و روده اش به طور کاملً خارج شده بود و پایه مغزش هم به طور کاملً جدا شده بود. چیزایی که حتی تا امروز، دو سال پس از این ماجرا هم واسه ذهنم تازگی دارن”.

۹- مارتون کزوکاس در سریال «فالکن»

مارتون کزوکاس در مینی سریال «فالکن» (Falcon) نقش یه کارآگاه تنها و معتاد به مواد مخدر به نام خاویر فالکون رو بازی می کنه.
همزمان با تلاشش واسه خلاص شدن از دست شیطون داخلی اش، فالکن پرونده های قتلی رو حل می کنه که با زندگی پریشون اون در رابطه هستن. انگار به تصویر کشیدن این شخصیت کار بسیار راحتی باشه اما کزوکاس به جای چند سوال ساده از افراد پلیس و بازی کردن با مواد مخدر با چند کارآگاه بخش جنایی تماس گرفته و اونا هم چندین جنازه واقعی رو به اون نشون دادن که یکی از اونا مردی بود که درزمان یه سرقت به شکل وحشتناکی کشته شده بود. هم اینکه ایشون به صورت حضوری به تماشای کالبد شکافی جسدهای زیادی نشست.

۱۰- جیسون کلارک در فیلم «سی دقیقه پس از نیمه شب»

مطمئنا فیلم «سی دقیقه پس از نیمه شب» (Zero Dark Thirty) پرداختی تاریک از رویارویی گروهی از نیروهای خاص آمریکا با بن لادنه. صحنه های خشنی که در فیلم به تصویر کشیده می شد باعث شد که بسیاری نشون دادن این حد از خشونت رو تو یه فیلم تقبیح کنن. در این فیلم جیسون کلارک نقش یه مامور سازمان سیا به نام دن رو بازی می کنه که به نام امنیت داخلی کارای غیرقابل باور و شنیعی انجام میده. در این فیلم دن تماشاگر کتک خوردن، غرق کردن مصنوعی، تحقیر جنسی و در آخر زندانی کردن یه فرد بازداشت شده در داخل یه جعبه کوچکه.

در واقع ایشون با این کار نماد خشونت به دلایلی با مهربونی و انساندوستانهه که واسه امنیت عده خیلی از مردم جهان افراد کمی رو شکنجه می کنه.
هر چند ایشون در این فیلم نقش شکنجه گر و نه شکنجه شده رو بازی می کنه اما ایشون داوطلبانه روش شکنجه غرق شدن مصنوعی رو انجام داد تا درد و رنجی که زندانیان متحمل می شدن رو درک کنه.ایشون گفته که هر چند این روش از غرق شدن با غرق شدن واقعی فرق بسیاری داره اما ترس به وجود اومده به وسیله اون واقعی بوده.

bagh